خنکای دستانش برای التهاب تمنایم ٬ بس بود...
نه بابا...؟فقط بس بود...؟یعنی اصلا حال نمیداد دیگه...؟
آره بس بود...
خنکای دستان بیشتر می چسبه توی گرمای تابستون .یا اینکه گرمای دست نویسنده بیشتر بوده ... هر دو ممکن است
ممکنه...
اما افسوس که او را یارای دست کشیدن بر آماس التهابم نبود .کاش مردگان را توان نوازش بود
کاش...من وبلاگتونو نمی تونم باز کنم ..چرا؟
باسلام وعرض ارادتکلبۀادبی هزارۀ ققنوس با غزلی منتظر حضور سبز و نظرات سازندۀ شما هنرمند فرهیخته می باشد.
نه بابا...؟
فقط بس بود...؟
یعنی اصلا حال نمیداد دیگه...؟
آره بس بود...
خنکای دستان بیشتر می چسبه توی گرمای تابستون .
یا اینکه گرمای دست نویسنده بیشتر بوده ...
هر دو ممکن است
ممکنه...
اما افسوس که او را یارای دست کشیدن بر آماس التهابم نبود .
کاش مردگان را توان نوازش بود
کاش...
من وبلاگتونو نمی تونم باز کنم ..چرا؟
باسلام وعرض ارادت
کلبۀادبی هزارۀ ققنوس با غزلی منتظر حضور سبز و نظرات سازندۀ شما هنرمند
فرهیخته می باشد.