کوچ نشین

نوشته هایی از درون سیاه چادر

کوچ نشین

نوشته هایی از درون سیاه چادر

mp3 پلیر

یک هفته ای می شود که  در گیر یک مهمان ناخوانده با ناله های ترحم برانگیز و البته اغوا کننده جهت جلب توجه هستیم. پسرک دو ساله خانواده  این نازنین را که با میو میو های متوالی سر همه را خورده، به حیاط خانه دعوت کرده و مادر پسرک نیز با تکه های گوشت از  آقا یا خانم میو میو با عزت و احترام پذیرایی بعمل می آورند. این تقدیم ها همان کند که ایشان شوند خانه زاد.

حال پسرک یک دوست میویی دارد که سخت با او سرگرم است و گاهی  دم بدبخت را گرفته و دور سرش می چرخاند و اما ما که مجبور به خرید یک mp3 پلیر جدید شدیم تا شاید البته شاید بتوانیم کمی این میو میو ها را قابل تحمل کنیم... آه ای خدای من


پی نوشت:

لطفا آه ای خدا را با آهنگ صدای مهران مدیری بخوانید

پسرک برادر زاده ام است


گفتم...

گفتم مرا بخوان ! گفت: صفحاتت بلند است. 

...کو تاه شدم..

اکنون فقط چند حرفم

 ...

می گوید:

خیلی کوتاهی! ارزش خواندن نداری!!!

اشک...

اشک صمیمی ترین بوسه ایست که گونه های تنهاییم٬ آنرا می چیند

هر بار...

هر بار فراموش شدم زندگی یک واحد اجباری برام گذاشت تا پاس کنم.

چقدر تو؟؟؟!!!

این خاطرات توست که ساز تنهایی ام را کوک میکند.

باز هم تو

تو دروغ کهنه ای هستی که هر بار تازه تر می گویمت...

تو...

تکرار تو شروع یک تکرار بی تکرار  است ...

بلاتکلیف

همیشه با رفتن شروع می شوی یکبار هم با ماندن تمام کن...

چه بی استعداد !!!

...خیلی دورها٬ عشق رو با الف٬ شین و غین نوشتم که سخت کتک خوردم خوب٬ حقم بود حالا که با عین و شین و قاف می نویسم میگن بد خطی...

پناهندگی

سالها به هر آنچه که فرار از خود باشد پناه بردم. خسته شدم و تقاضای مهاجرت دادم. یعنی کارم درست میشه یا باید وکیل بگیرم؟

قلم

اگر همیشه دست به قلم باشی شاید از قلم نیافتی.

بخشش

بخشش!!! چقدر گفتنش آسان و انجامش دشوار است، آن هنگام که خشم و کینه و خودخواهی حریفانت باشند. تا چه اندازه باید توانمند باشی که وقتی آنان با زیرکانه ترین ترفند ها می خواهند که پیروز میدان باشند . چه سخت است ندید گرفتن  منیت ها و حق دارم حق دارم ها و راضی شدن به آنچه که برای تو صلح و آشتی به ارمغان می آورد.
 اما بخشش! این کلام نرم و سیال و این کلید مهر و دوستی، همیشه به بهترین شکل ممکن همه کس را به آغوش فروتنانه خویش، دعوت  و زندگی را دلپذیر می کند.
باشد که این موهبت، طعم لحظه هایمان باشد.

حرف ربط


کلاس دوم ابتدایی.  لغات سخت این درس را پنج بار بنویسید.!!   یا، پس، اگر، نه، چون، چه، تا، اما،  که ...  من از اینها  ده بار نوشتم که کشیده ای سوزناک نوش جانم شد. گفتم چرا؟ بخدا اینها خیلی مهم اند، اگه تو جمله یادمون بره چی خانم؟ گفت: لغت سخت یعنی تشدید داشته باشه،  سخت نوشته بشه اما راحت گفته بشه آنقدر طولانی باشه که در دیکته اش جا بمونی ، فرق صاد و سین رو تشخیص بدی و ...
 من هم به حرف معلمم گوش کردم و حالا  زندگی برایم بی ربط است. آخر جای خالی ربط ها را ٬ رابطه را٬رابطه ها را٬ کلام را... چه  پر می کند.؟؟؟

تکرار قصه زن زیادی

۳۷ سالی داشت. سیه چرده٬ نازیبا و چادری برسر که با مادرش زندگی میکرد. خواهرانش همه شوهر رفته بودند و  این٬ چین ابروهایش را هر روز بیشتر می کرد تا روزی که همراه پیرمردی به خانه بخت رفت. بچه دار نمیشدند٬ کودکی را آوردند و برای بزرگ کردنش به تلاش شدند. کوتاه سالی گذشت که زن باردار شد اما دیگر وقت رفتن پیرمرد بود و رفت. او با حداقل حقوق بازنشستگی٬ خانه ای اجاره ای و هجوم یک دنیا چه کنم٬ چه کنم  ها به ماتم نشست. مادرش هم که قبلا رفته بود. هنوز چله پیرمرد نشده خواهران در خانه های خود را بستند. او ماند و هزاران چرا؟ فقط بر این عجبم!!  این زن نازیبا چگونه می توانست هراس در دل زنان شوهر دار آورد که اینگونه بر او خشم گرفتند.


هیچ نمیخواهم...

...هیچ نمی خواهم مگر بودنت را، اگرچه هزاران راه شیری مرا از تو فاصله باشد