کوچ نشین

نوشته هایی از درون سیاه چادر

کوچ نشین

نوشته هایی از درون سیاه چادر

امروز...

امروز در تمامیت زندگی قدم میزنم؛

تو  هم بیا...

یعنی..

یعنی نمی بینی چه را؟!! از که می دزدی؟!

... من دوستت بودم و او!! دوست من...

بعد از ...

بعد از تو بود که کلام شعر شد و شعر آوازی سر داده٬ در اتاق خسته ام!

گویی ! ستایش ماه را آموخته ام.


چگونه...

چگونه تاب آورم این گردباد بی رحم تزلزل را٬ !!!

هیچ سویم اعتمادی نیست...